ORezaO

ساخت وبلاگ
هر دَمی فکری چو مهمانِ عزیز / آید اندر سینه‌ات هر روز نیزفکر را ای جان به جای شخص دان / زآنکه شخص از فکر دارد قدر و جانفکرِ غم گر راهِ شادی می‌زند / کارسازی‌های شادی می‌کندخانه می‌روبد به تندی او ز غیر / تا درآید شادیِ نو ز اصلِ خیرمی‌فشاند برگِ زرد از شاخِ دل / تا بروید برگِ سبزِ متّصلغم ز دل هرچه بریزد یا بَرَد / در عوض حقّا که بهتر آوَرَدگر تُرُش‌رویی نیارد ابر و برق / رَز بسوزد از تبسم‌های شرقابر را گر هست ظاهر رو تُرُش / گلشن‌آرنده‌ست ابر و شوره‌کُشفکر در سینه درآید نو به نو / خندخندان پیشِ او تو باز روآن ضمیرِ روتُرُش را پاس دار / آن تُرُش را چون شکر شیرین شمارفکرِ غم را تو مثالِ ابر دان / با تُرُش تو رو تُرُش کم کن چنانبو که آن گوهر به دستِ او بوَد / جهد کن تا از تو او راضی رودور نباشد گوهر و نبوَد غنی / عادتِ شیرینِ خود افزون کنیجایِ دیگر سود دارد عادتت / ناگهان روزی برآید حاجتت.( مثنوی مولوی ).در بیت دوم : معنی مصراع اول : هر فکری که در سرت می‌آید را مانند یک شخص مهمان در نظر بگیردر بیت هفتم : تبسم‌های شرق : گرمای خورشید ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 16:40

بخش‌هایی از ترجیع‌بند ملک‌الشعرا بهار در سال 1287 پس از پیروزی مشروطه‌خواهان و فرار محمدعلی شاه قاجار.یک‌چند ما را غم رهنمون شد / جان یارِ غم گشت، دل غرقِ خون شدمامِ وطن را رخ نیلگون شد / وامروز دشمن خوار و زبون شدزاین جنبشِ سخت، زاین فتحِ ناگاهالحمدلله، الحمدلله.چندی ز بیداد فرسوده گشتیم / با خاک و با خون آلوده گشتیمزیرِ پیِ خصم پیموده گشتیم / وامروز دیگر آسوده گشتیماز ظلمِ ظالم، از کید بدخواهالحمدلله، الحمدلله.آنان که ما را کشتند و بستند / قلبِ وطن را از کینه خستنداز کج‌نهادی پیمان شکستند / از چنگِ ملّت آخر نرستنداز حضرتِ شیخ تا حضرتِ شاهالحمدلله، الحمدلله.( ملک‌الشعرا بهار ) ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 94 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 12:02

یکایک تلخیِ دوران چشیدم / ز هجران هیچ شربت تلخ‌تر نیست

اسیرِ هجر و نومید از وصالم / شبم تاریک و امّیدِ سحَر نیست

همی‌خواهم که رویت باز بینم / جز اینم در جهان کامِ دگر نیست

.

( امیرخسرو دهلوی )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 18:28

معده حلوایی بوَد، حلوا کشد / معده صفرایی بوَد، سرکا کشددوست بینی، از تو رحمت می‌جهد / خصم بینی، از تو سطوت می‌جهدای ایاز این کار را زوتر گزار / زآنکه نوعی انتقام است انتظاردست در کرده درونِ آبِ جو / هریکی زیشان کلوخی خشک جوپس کلوخِ خشک در جو کی بوَد؟ / ماهی‌یی با آب عاصی کی شود؟چون جهانی شُبهَت و اِشکال‌جوست / حرف می‌رانیم ما بیرون ز پوستجوز را در پوست‌ها آوازهاست / مغز و روغن را خود آوازی کجاست؟.( مثنوی مولوی ) ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 93 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 18:28

گفت روبَه این حکایت را بِهِل / دست‌ها بر کسب زن، جهدُالمُقِلنقل کُن زاینجا به سویِ مَرغزار / می‌چر آنجا سبزه گردِ جویبارمَرغزاری سبز مانندِ جنان / سبزه رُسته اندر آنجا تا میانهر طرف در وی یکی چشمه روان / اندر او حیوان مرفّه در اماناز خری او را نمی‌گفت ای لعین / تو از آنجایی، چرا زاری چنین؟کو نشاط و فربهی و فرِّ تو / چیست این لاغر تنِ مضطرِّ توچون ز چشمه آمدی، چونی تو خشک؟ / ور تو نافِ آهویی، کو بویِ مُشک؟آن یکی پرسید اشتر را که هی / از کجا می‌آیی ای اقبال‌پی؟گفت از حمّامِ گرمِ کویِ تو / گفت خود پیداست در زانویِ تو.( مثنوی مولوی ).در بیت اول : جهدُالمُقِل : کوشش به اندازۀ توان ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 18:28